از جمله مهم ترین نظریه هایی که در قرن حاضر ارائه شده که انسان را محور اصلی موفقیت های سازمان می داند، " نظریه ی سازمان های یاد گیرنده" است.
متأسفانه امروزه بسیاری از مدیران، از فهم این حقیقت بزرگ و تعیین کننده که بهبود مداوم ، نیاز به تعهد سازمان به یادگیری مداوم دارد، عاجزند. در چنین فضایی چگونه می توان انتظار داشت که سازمانی بتواند به پیشرفت نائل شود و افق های جدیدی از فعالیت و کار را فرا روی خود بگشاید؛ بدون این که بخواهد چیز جدیدی یاد بگیرد.
در فقدان عنصر حیاتی یادگیری، سازمان ها و افراد آن ها تنها شیوه های کهنه را حد اکثر با " بیان های جدید " تکرار می کنند. و به همین سبب است که سازمان ها در جوامع امروزی غالبا" به کنترل کردن به جای یادگیری تمایل دارند. این سازمان ها افراد را به خاطر کار کردن برای دیگران مورد تشویق قرار می دهند، نه به دلیل بهره گیری از کنجکاوی طبیعی و انگیزه ی فطری یادگیری در وجودشان.
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که جایگاه و نقش انسان امروزی در توسعه ی سازمان، متحول شده است و این تحول ارزش های حاکم بر انسان در سازمان را نیز تحت شعاع قرار می دهد.
اگر روابط عمومی در این عرصه بتواند با برنامه ریزی های خود و مدیریت صحیح به پیوند بین جنبه های انسانی و حرفه ای کار در سازمان کمک کند؛ قطعا" روند رو به رشد سازمان همواره شتاب بیشتری خواهد گرفت و در نهایت به رضایت مخاطبان ختم خواهد شد. چرا که بسط و گسترش مدیریت بر مبنای کرامت انسانی باعث بهبود کیفیت های رفتاری و رشد و بروز خلاقیت در سازمان شده و به رضایت عمومی خواهد انجامید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر