در تعريف فرهنگ، تعابير فراواني وجود دارد. انسان شناسان كلاسيك، فرهنگ را در يك معناي وسيع، معادل (سبك زندگي) تعريف مي كنند؛ ولي جامعه شناسان، فرهنگ را مجموعه اي از انديشه ها و ارزش ها مي دانند.(2) در جاي ديگري، فرهنگ مشخص كننده باورداشت ها، مسلك ها و اسطوره ها، يعني صور ذهني دسته جمعي يك اجتماع كه به تعبيري، عوامل روحي و رواني آن جامعه مي باشد، تعريف شده است.(3) به بيان ديگر، فرهنگ، عناصر زيادي را در سطوح مختلف از جمله: عقايد، عواطف، ارزش ها، هدف ها، كردارها، تمايلات و اندوخته ها را در برمي گيرد.(4)
در جاي ديگر آمده است كه فرهنگ، مجموعه اي است از فضايل و هنرها و آداب و دانش ها و معارف و كليه نيروهاي اخلاقي و روحي كه بشر را از حالت بدوي و ابتدايي خارج ساخته و به سوي كمال معنوي سوق مي دهد.(5)
(ادوارد تايلر)، مردم شناس انگليسي، در سال 1871 ميلادي در كتاب فرهنگ ابتدايي، فرهنگ را كليتي در هم بافته شامل: دانش، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و هرگونه قابليت و عادت كه به وسيله انسان، به عنوان عضوي از جامعه، كسب شده است، مي داند.(6)
از مجموع اين تعاريف، مي توان اين گونه استنباط و استخراج كرد كه: (فرهنگ، مجموعه دانش ها، بينش ها، نگرش ها، منش ها و ارزش هاي يك ملت) محسوب مي شود.
بي گمان با شتاب تحولات در حوزه فناوري در عصر ارتباطات، فرهنگ نيز دستخوش تحول شده و اين روند تا سرحد تضاد با فرهنگ هاي سنتي پيش خواهد رفت. كسي به يقين نمي داند در آينده چه اتفاق مي افتد. اما بي ترديد بسياري چيزي را جست وجو خواهند كرد كه خود آن را نابود كرده اند و آن اصالت و هويتي است كه ريشه در تمايز ميان آداب، رسوم، سنن، عقايد و در يك كلام فرهنگ جوامع مختلف و... دارد؛ چرا كه همه ي ارزش و اعتبار ميراث فرهنگ بشري نتيجه ي تنوع انديشه ها و فرهنگ هاي گوناگون بوده است و برخورد و پيوند آنها با يكديگر و در عصر ما با گسترش و نفوذ روزافزون و شگفت انگيز وسايل ارتباط جمعي كم كم جهان به طرف كلي سازي و يكنواختي زيان بخشي سوق داده مي شود. (7)
از اين رو فرهنگ سازی در سازمان به عنوان يكي ازنقش ها و كاركردهاي روابط عمومي با توجه به آن چه در پي مي آيد از اهميت ويژه اي برخورداراست:
1- هدف فرهنگ سازی این است که احساس هویت را در اعضای سازمان تقویت کند به طوری که درآنان نسبت به باورها و ارزشها تعهد ایجاد کند.
2- ارزش ها موجب تقویت و ثبات هرچه بیشتر سازمان می شوند و افراد تازه وارد را با علت وجود فعالیت و رویدادهای سازمان آشنا می کنند.
3- قدرت فرهنگ ، بیانگر یا نشان دهنده توافقی است که بین اعضای یک سازمان و ارزش های خاص آن وجود دارد.
با توجه به اين نكات برای عملی کردن نقش فرهنگ سازی:
1- ارزش آفرینی از طریق تضعیف ویژگی های نامطلوب و تقویت ارزش های فرهنگی مطلوب.
2-تغییر فرهنگ سازمانی از طریق شناساندن آن به کارکنان سازمان.
3-داشتن نقش قهرمان فرهنگی در سازمان برای الگو برداری دیگران.
4- ایجاد انسجام فرهنگی میان کارکنان به شکلی که همه دارای یک فرهنگ مشترک و قوی شوند.
5- ایجاد موج های فرهنگی جدید و به تعبیری ایجاد خلاقیت در فرهنگ سازمان.
6- نهادینه کردن فرهنگ سازمان از طریق اجرای درست سیاست ها و برنامه های سازمان.
مي تواند مفيد ومؤثر باشد.
پي نوشت:
1ـ حـجه الاسلام والمسلمين محمد مهدى ماندگار, كارشناس ارشد علوم سياسى از موسسه آموزش عالى باقرالعلوم(عليه السّلام).
2 ـ برگرفته از: مسعود چلبى, جامعه شناسى نظم, ص 54.
3 ـ مـوريـس دوورژه, جـامـعه شـناسى سياسى, ترجمه دكتر ابوالفضل قاضى, (تهران: دانشگاه تهران, 1367), ص 160.
4 ـ محمدتقى جعفرى, فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو, ص 22.
5 ـ رضا ثـقفى, (مفاهيم فرهنگ در ادبيات فارسى), مجله فرهنگ و زندگى, شماره 1, سال 1348, ص 25.
6 - Milton Singer "Culture internasional Encyclopedia of social sciencesvol, 3, 1996,P,527.
2 ـ برگرفته از: مسعود چلبى, جامعه شناسى نظم, ص 54.
3 ـ مـوريـس دوورژه, جـامـعه شـناسى سياسى, ترجمه دكتر ابوالفضل قاضى, (تهران: دانشگاه تهران, 1367), ص 160.
4 ـ محمدتقى جعفرى, فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو, ص 22.
5 ـ رضا ثـقفى, (مفاهيم فرهنگ در ادبيات فارسى), مجله فرهنگ و زندگى, شماره 1, سال 1348, ص 25.
6 - Milton Singer "Culture internasional Encyclopedia of social sciencesvol, 3, 1996,P,527.
7- ولي الله جوكار(نقش مديريت در فرهنگ سازي سازماني)، مجله تدبير، شماره 164، دي ماه 84
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر